قشنگترین ترانه زندگی ما
نفس مامان امروز 17 آبان 1393 با عمه جونی رفتیم پیش خانم دکتر تا جواب آزمایشها رو بررسی کنه و هم ببینه بزرگ شدی قودقودکم خدارو شکر همه چیز خوب بود و فسقلی مامان هم ، ماشالله بزرگتر شد ه بودی. تا واسه ناهار بریم خونه مامان جونی سه چهار ساعتی طول کشید. الهی قربونت برم ، خیلی گرسنه و خسته شده بودی تو این مدت که نفسم شدی عاشق میوه ها( علی الخصوص انار) و بستنی قیفی، یه وقتایی هم ترشیجات هستی شیمکوی من راستی یادم رفت مامان امروز برات 3 تا کتاب شعر خرید به نامهای : شعرهای من و مامانم، شعرهای من و بابام و ترانه های دوستی چون این ماه ،ماه تارهای صوتی ترانه زندگیمون ،من و بابایی قرار هر شب واست شعر و ترانه و لالایی بخونیم تا...
نویسنده :
مامان حمیده
23:20