ஜ برای نی نی ناز ما که قراره بیاد پیش مامان و بابا ஜ

قشنگترین ترانه زندگی ما

نفس مامان امروز 17 آبان 1393 با عمه جونی رفتیم پیش خانم دکتر تا جواب آزمایشها رو بررسی کنه  و هم ببینه بزرگ شدی قودقودکم خدارو شکر همه چیز خوب بود و فسقلی مامان هم ، ماشالله بزرگتر شد ه بودی. تا واسه ناهار بریم خونه مامان جونی سه چهار ساعتی طول کشید. الهی قربونت برم ، خیلی گرسنه و خسته شده بودی تو این مدت که نفسم شدی عاشق میوه ها( علی الخصوص انار) و بستنی قیفی، یه وقتایی هم ترشیجات هستی شیمکوی من راستی یادم رفت مامان امروز برات 3 تا کتاب شعر خرید به نامهای : شعرهای من و مامانم، شعرهای من و بابام و ترانه های دوستی چون این ماه ،ماه تارهای صوتی ترانه زندگیمون ،من و بابایی قرار هر شب واست شعر و ترانه و لالایی بخونیم تا...
17 آبان 1393

صدای قلب ماهی کوچولوی زندگی ما

ماهی کوچولوی مامان امروز 4 آبان 1393 باهم رفتیم سونوگرافی تا هم ازت عکس بگیرم و هم صدای قشنگ ضربان قلبتو بشنوم. شور و هیجان عجیبی داشتم البته با یه کمی استرس چون از ساعت 9 تا 11:30 طول کشید تا نوبتمون بشه. تو این فاصله شروع کردم به خواندن سوره یس چون نفس مامانی عادت داشتی و با خوندنش هر دو تاییمون آرامش میگرفتیم. بعد که نوبتمون شد آقای دکتر تا دستگاه رو گذاشت صدای نفسهات سکوت فضارو شکست باورم نمیشد واسه اطمینان قلبم پرسیدم آقای دکتر ضربان داره؟ خندید و گفت: پس این صدای چیه!  شادی وصف ناپذیری تموم وجودمو گرفت . ماهی کوچولوی من ، داشتی تو دل مامان شنا میکردی.آقای دکتر عکس قشنگتو بهم داد و گفت تا الان 7 هفته ات شده عشقممم...
4 آبان 1393
1